نیلاینیلای، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

نیلای ماه نورانی ام

لبخندت مرا تا اوووج مهربانی ها می رساند

😇

#اولین_های_نیلای چقدررر حس خوبیه وقتی میبینی پاره ی تنت جگرگوشه ات اروم و راحت خوابیده... فقط من و تو میدونیم تو این عکس چه خبره... سیب زمینی با کره خوردی و اروم خوابیدی حدود ۲ساعت... چقدرررر این آرامشت رو دوست دارم قبل از خواب و خنده های قشنگت اینم بعد از بیدار شدن اینطوری داری به فلش کارتی که به گوشیم وصله نگاه میکنی... فدای چشمای نازت ...
31 مرداد 1399

۶ماهگی قشنگم

قندی من... فندق نازنین من... شیطون بلای خوشگلم... دلخوشیای خونمون این ماه را خیلی عجله داری... میچرخی به دور خودت... کلی تلاش میکنی تا چهار دست و پا بروی... اول یاد گرفتی روی زانوی پاهات بایستی ... بعد خودت را هل دادی جلو و دستاتو دراز کردی و خودت را کشیدی... بعد با ارنج دستات خودت را کنترل کردی حالا هم یاد گرفته ای دستاتو یکی یکی برداری... تا پروسه ی چهار دست و پا رفتنت را تکمیل کنی... فدای تلاش های بی وقفه ات... از دهم مرداد نشستن را یاد گرفته ای و از دوازدهم هم شروع کرده ایم به غذا خوردن از لعاب برنج شروع کردیم و با فرنی و پوره سیب زمینی... عاشق عدای سفره ای... واای یادش بخیر آبدوغ خیار آنروز ناهارمان... مامان فدای ملچ ملوچ...
28 مرداد 1399
1